سيد طاها سيد طاها ، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

دنياى زيباى سيد طاها

حساسيت هاى نو

بسم الله الرحمن الرحيم سلام طاها جون جديدا به يه مسايلى حساسيت نشون ميدى كه برام جالبه، مثلا وقتى من يا بابا يى بى حوصله  جوابتو ميديم يا صدامونو بلند ميكنيم سريع اعتراض ميكنى و بعد شروع ميكنى با لبات چندبار اداى بوس بوس كردن رو درميارى، اين يعنى بيا آشتى كنيم و باهم خوب بشيم يا مثلا رو وسايلاى من و بابا هم حساس شدى مثلا عينك و گوشى بابا رو ببينى ميرى ميدى بهش و ميگى بااااباااا، و اگه بگم بده به من نميدى، همينطور تبلت من دست بابا باشه ازش ميگيرى و ميارى ميدى به من ميگى ماااامااااان  يكى ديگه از حساسيت هات به نوع صحبت كردن من و باباييه، متعجب ميشم كه چه خوب ميبنى و چه خوب درك ميكنى اگه نپسندى اعتراض ميكنى و ...
11 مهر 1394

خميربازى خونگى

اين خمير بازيارو برات درست كردم، البته تو ورز دادنش از بابا كمك گرفتم،  بوى خمير نون ميده و وقتى باهات بازى ميكنم از بوش حسابى لذت ميبرم اولش هوس ميكردى  بخورى و يكمم ميخوردى   ...
5 مهر 1394

بازيهاى امروز

بسم الله الرحمن الرحيم امروز باهم توپ بازى كرديم، من توپ و مينداختم و تو هم بدو بدو ميرفتى دنبالش و كلى ميخنديدى وسطاى بازى هم واسه اينكه از يكنواختى در بياد ميرفتم پشت در اتاق ها قايم ميشدم و يهو ميپريدم جلوت، كلى ذوق ميكردى و البته اولش جا ميخوردى بعد هم رفتيم باهمديگه حياط و جارو كرديم و يكم آب بازى، ولى ديگه من خسته شده بودم و تو هنوز انرژى داشتى بعضى وقتا واقعا ميمونم كه انرژيمو چطورى باهات وفق بدم كه قبل تو خسته نشم،  الانم دارى تى وى ميبينى، ولى دوست ندارم زياد بشينى پاى تلويزيون،تلويزيون هميشه هست و بزرگ كه شدى بالاخره خيلى از اوقاتت با تلويزيون پر خواهد شد، ولى كودكى ات تكرار نخواهد شد...   ...
5 مهر 1394

دد

بسم الله الرحمن الرحيم يه روزايى كه حوصلم مياد ميبرمت دد، بيشتر پارك ، خيلى لذت ميبرم وقتى بازى كردنات رو ميبينم ميگم بريم دد، توهم بدو بدو ميرى سمت در، بعد بهت ياد ميدم كه ادم بيرون ميره لباساشو عوض ميكنه با اين انگيزه ميبرمت پارك كه بازى كنى و خسته بشى، خونه هم اومدى بخوابى، منتها وقتى مي آييم من هم خسته ام و ميخوابيم! بازى كردن در پارك زمانى سختتر مي شود،كه چشمت به يك عدد نى نى بيفتد، آن وقت است كه ديگر مامانت را پاك فراموش ميكنى و ميرى ميچسبى به نى نى، هر چه هم بگويم طاها انگار نه انگار حسودى ام ميشود ديگر، من را فقط اوقات تنهايى و بيكارى ات ميخواهى، آخر اين رسمش است؟؟! تو پارك بهت ميگم بيا اينجا ميگى نه و دستت رو به ...
4 مهر 1394

كيف كوچولوى طاها

بسم الله الرحمن الرحيم اين كيف كولى كوچولو رو با پارچه نمدى برات دوختم با كلى ذوق و شوق ...
3 مهر 1394

بيييم جيش!!!!

بسم الله الرحمن الرحيم   سلام طاها جون ، اومدم بگم بالاخره تصميم گرفتم از پوشك بگيرمت و شد، ممنونم كه همراهى كردى و الان هر وقت جيش دارى ميگى  بييييم(يعنى بريم) ، بييييم جيش،  فكر نميكردم اينقدر زود همكارى كنى و مسلط بشى به خودت،ما شاءالله فقط بعد چند روز كه باهات تمرين كردم شروع كردى به گفتن، حتى شبها هم اگه احساس كنى بايد برى دستشويى بيدار ميشى و ميگى پسر گلمون قبل دو سال (يك سال و يازده ماهگى) با پوشك باى باى كرد، البته من زودتر از اين هيچوقت امتحان نكرده بودم و از اينكار ميترسيدم و آمادگى نداشتم  مرسى طاها      ...
3 مهر 1394

احوالات

بسم الله الرحمن الرحيم سلام پسر خوب و دوست داشتنى طاها جون، خداروشكر اين روزها خوبى و سرگرم كار و زندگيه خودت هستى، كمى سرما خورده بودى كه بهترى... ان شاء الله اين ماه وارد دو سالگى ميشوى و تولد دو سالگى ات را جشن ميگيريم الان كه مشغول نوشتن هستم سرت را گذاشتى روى پايم و غر ميزنى، دد ميخواهى... ماهم الان نميتونيم تورو ببريم دد و چاره اى نيس جز اينكه حواست را پرت كنيم نصفه شبى خلاصه سعى ميكنم با بازى و سرگرمى انس پيدا كنى ، البته تا جايى كه بتوانيم اميدوارم كودكى بهت خيلى خوش بگذرد فعلا شب بخير  ...
3 مهر 1394